تاريخ تجارت برده از آفريقا به اروپا
مترجم: پيام پرتوى مترجم: پيام پرتوى

از دهه هاى ۱٤٤۱ تا ۱٩٥۰(۱)

 

تجارت برده و نژادپرستى بعنوان خاستگاه سرمايه دارى

http://www.mariosousa.se/Slavhandeln_och_rasisem_som_kapitalismens_vagga.html

نويسنده Mario Sousa

 

 

چند کلامى از نويسنده

در آغاز دهه هاى ٦۰ از جانب نويسنده گانى از قاره هاى مختلف جهان انتشار کتابهايى در مورد تاريخ آفريقا و رابطه ميان اروپا- آفريقا آغاز شد. آنها بر پيش داروريهاى قديمى نژاد پرستى غلبه نمودند و تصوير جديدى را از قاره بزرگ آفريقا و مردم آن ارائه نمودند. نويسنده گانى مانند باسيل ديويدسون٬ چارکز آر. باکستر٬ والتر رونى٬ خوزه کاپلا و ديگران در آنزمان براى اولين بار توانستند حقيقت پنهان در پشت تجارت برده و کلنياليسم را در اختيار عموم قرار دهند. با اينحال٬ دستکم ٢۰ سال پيش اغلب اين کتابها منتشر شد٬ دانش در مورد اين موضوع با گذشت زمان تحليل رفته است.    

تجارت برده و نژاد پرستى بعنوان خواستگاه سرمايه دارى  بر آنست که از اين کتابها و شمارى از تحقيقات ديگر توضيحاتى را در مورد تجارت برده در آفريقا٬ بزرگترين مهاجرت دسته جمعى در تاريخ بشرى٬ ارائه دهد و خواننده گان را به کسب دانش بيشتر در اين باب ترغيب نمايد. 

برخوردارى از چنين دانشى براى آنکسى مهم است که ميخواهد خود را با رويدادهاى سياسى در جهانى که ما در آن زندگى ميکنيم٬ و بخصوص زمانيکه مبارزه بر عليه نژاد پرستى است٬ آشنا سازد. 

شايد اينگونه انگاشته شود که بخشى از اين مجموعه خود را بر روى اقدامات پرتقال در آفريقا  متمرکز نموده است. دليل آن اينست که پرتقاليها اولين اروپاييهايى بودند که به آفريقا٬ جنوب جزاير قنارى٬ آمدند و براى مدتى به تنهايى مناطق ساحلى را استٽمار نمودند.

Mario Sousa

mario.sousa@telia.com

تجارت برده و نژادپرستى بعنوان خاستگاه سرمايه دارى

-       آنها مانند يک حيوان شکار٬ بصورتى ميليونى به اسارت گرفته و نشانه گذارى ميشدند٬ در بازار فروخته و از روى اقيانوس با کشتى براى برده داران در معادن و مزارع حمل ميشدند.

-       ما از٥۰ ميليون آفريقايى صحبت ميکنيم که در خلال دوره اى از ٤٥۰ سال٬ از اواسط دهه هاى ۱٤۰۰ تا اواخر دهه هاى ۱٨۰۰ ٬ قربانى تجارت برده اروپاى شدند.

-       در نشريه کارگر (ارگان رسمى حزب کمونيست سوئد)٬ ۱٩٩٧ ٬ Mario Sousa در مورد تاريخ تجارت برده٬ اينکه چگونه اساس ٽروت و توسعه سرمايه دارى را در اروپا بنيان نهاد و اينکه چگونه تمدن بزرگ و فرهنگ والاى آفريقا را متلاشى نمود صحبت ميکند.

-       اين داستانيست شگفت انگيز و نفرت انگيز٬ با قربانيانى بيشمار و شمار فراوانى خائن. در اين رابطه مسيحيت نقشى ويژه و ناخوشايندى را ايفاء مينمايد. 

کليساى مسيحيى تجارت برده را مورد ستايش قرار داد. " به هر کسى که در اين جنگ شرکت ميکند بايد بخشش کامل براى تمام گناهانش اعطاء گردد"٬ در فتواى پاپ اينچنين آمده بود. اما نه فقط اين. کليسا بصورتى کاملا فعال در تجارت برده شرکت کرد.

-       اما نه تنها کليسا. تمام شاهزاده گان در اروپا از تجارت برده کسب درآمد مينمبودند. 

سوئد نيز به همين ترتيب. حقيقت اينست که خانواده سلطنتى سوئد٬ سلسله برنادوت٬ از طريق جدش کارل چهاردهم يوهان درآمد سرشارى از تجارت برده در درياى کارائيب بدست آورد.

 " به هر کسى که در اين جنگ شرکت ميکند بايد بخشش کامل براى تمام گناهانش اعطاء گردد..."

پاپ Eugenius IV٬ ۱٤٤۱

 

 

هنريک دريانورد و کشتيها

همه چيز با سال ۱٤٤۱ آغاز شد. قبل از آن٬ در قاره اروپا طى سالها٬ تجارت برده يقينا يک تجارت پر منفعت بوده است. ٽروتمندان در اروپا از تاجران برده در آفريقاى شمالى برده٬ سفيد و سياه٬ جهت استفاده از آنها در انجام کارهاى خانه و مزارع٬ خريدارى مينمودند. اروپاييها به نوبه خودشان٬ از جمله در ونيز و جنوا٬ برده گان مسيحى را به پادشاهان در مصر و ديگر کشورها در شمال آفريقا ميفروختند. هيچکس نه قدرت و نه تمايلى داشت به اينکه به تجارت با انسان پايان دهد. حتى با برده گان مسيحى.    

 

 پاپها٬ کلمنت V  و مارتين  V٬ با اعمال تکفير تهديد نمودند – تکفير کليساى مسيحى و پادشاهى خدا – چرا که آنها برده گان مسيحى را به "کافران" ميفروختند. اما تهديد آنها نتيجه اى نداد.  

سال ۱٤٤۱ حادٽه اى رخ داد که جريان تاريخ را براى تمام قاره تغيير داد. شاهزاده هنريک – ه دريانورد پرتقالى قايقى را تحت رهبرى فرمانده جوان Antão Gonçalves٬ با اين فرمان که در امتداد ساحل اقيانوس اطلس کشتيرانى کن٬ از کانال Bojador عبور و انبار کشتى را با چرم و روغن شير دريايى پر کن٬ ارسال نمود. ماموريت به خوبى و به موقع توسط Antão Gonçalves انجام شد.  

اما Gonçalves  خود را تنها با اين امر خشنود ننمود. او مدتها سعى کرده بود که خدمتى را در حق ارباب خود انجام دهد و ميخواست به پرتقال چيز مخصوصى را بعنوان هديه به ارباب خود بهمراه ببرد.او برآنشد که بدنبال شکار انسان به خشکى برود. Gonçalves  با ٩ تن از مردان خود پهلو گرفت و جستجو را آغاز نمود. آنها در خشکى گشتند و گشتند اما بدون نتيجه.

بالاخره٬ خسته و نااميد در راه بازگشت به قايق٬ چشمشان به مردى افتاد. او با شتر در امتداد تپه ها ميامد. آن مرد بسرعت توسط ده مرد ديگر محاصره شد اما در ابتدا تسليم نشد. او از خود شجاعانه و با نيزه دفاع کرد و دقيقا پس از اينکه در جنگ با پرتقاليها آسيب ديده بود به اسارت گرفته و به کشتى برده شد. 

اولين تماس ميان اروپاييها و آفريقاييها در جنوب صحرا اينچنين برقرار شد. نيزه در مقابل نيزه در مبارزه اى براى آزادى. قبل از اينکه به قايق بازگردند او و همراهانش زنى را نيز که در آن نزديکى پيدا کرده بودند به اسارت گرفتند. 

اما سفر غارت براى آن بار به پايان نرسيد. در دريا Antão Gonçalves با پرتقالى ديگرى٬ Nuno Tristão٬ فرمانده يک کشتى ى به خوبى مسلح و بزرگ٬ برخورد نمود. Tristão از هنريک دريانور فرمان گرفته بود که با هر چه امکان داشت انسانهايى را که در ساحل آفريقا ميبيند به اسارت گرفته و بهمراه خود به پرتقال بياورد. Gonçalves و Tristão کارى مشترک را آغاز نمودند. آنها شبانه با نيرويى عظيم به خشکى آمدند و از روى خوش اقبالى با دو اردوگاه که ماهيگيران در آن خوابيده بودند برخورد نمودند. پرتقاليها با تمام نيرو حمله کردند. شمارى از آنها موفق به فرار شدند٬ پرتقاليها چهار نفر را کشتند و ده تن ديگر٬مرد٬ زن و کودک٬ را به اسارت گرفتند.   

اين اولين تجارت غارتگرانه٬ هنگاميکه به پرتقال بازگشتند٬ سر و صداى زيادى را در قصر هنريک بپا کرد. مقام  Antão Gonçalves بخاطر شاهکارش تا حد شواليه ارتقاء يافت و نشان افتخار مسيح به او اهدا شد. هنريک دريانورد بلافاصله سفير ويژه اى را به  نزد پاپ Eugenius IV به منظور بازگو نمودن دستگيريها و طرحهاى گسترده براى فتوحات جديد و تجارت شکار برده ارسال نمود. او براى ادامه طرحهاى خود براى آفريقا خواهان دريافت موافقت و دعاى خير پاپ بود. او از پاپ بيش ازآنچه که خواسته بود دريافت نمود.    

پاپ همچنين اعلام نمود " به هر کسى که در اين جنگ شرکت ميکند بايد بخشش کامل براى تمام گناهانش اعطاء گردد". بد نيست٬ هنگاميکه در جنگ – ه  آغاز شده گناهان٬ دزدى٬ برده گيرى٬ و افراط و تفريطهاى عظيم در کشتار کودکان٬ زنان و مردان به ميزانى که از آن پيشى گرفتن دشوار است در نظر گرفته ميشود. کسانى که از "قبل" مورد بخشش قرار گرفته اند٬ که شمار فراوانى از آنها از عقب مانده ترين بخش جامعه آمده اند٬ محکومين با شنيعترين جرائم بعنوان سابقه٬ جهت حمله به انسانهاى بى دفاع٬ چپاول٬ به بردگى کشيدن و قتل عام نيازى به دريافت تشويق نداشتند.      

ستايش پاپ Eugenius IV و آمرزش گناه کاران از جانب او تاٽير نابود کننده اى بر روى آفريقا٬ براى هميشه٬ داشت. حتى پاپهايى جانشين او نيز مٽال او را دنبال نمودند. قبل از هر جنگ و تجارت غارتگرانه در قاره آفريقا پاپها بخشش گناه کاران را براى مسيحيان اعلام نموده اند!

 

 

 

شکار برده بعنوان کسب و کار تجارى

سفرهاى دريايى کشتيهاى پرتقالى به آفريقا و ساحل سنگال٬ جهت شکار و آدم ربايى براى فروش بعنوان برده٬ افزايش يافت. آنها بخوبى مسلح بودند و بصورت گروه اى و با قايقهاى فراوان به آنجا ميرفتند. 

پرتقاليها معمولا شبانه به خشکى ميرفتند٬ به روستاهاى ماهيگيرى بى دفاع يورش ميبردند و مردمشان به بردگى ميکشيدند. شکارچيان  برده هر چه بيشتر در خشکى نفوذ مينمودند و مردم را به اسارت ميگرفتند اما نشان داده شد که اين کار ميتوانست برابر با به خطرانداختن جانشان باشد. شکارچيان برده به همين دليل حضور خود را به جوامع ساحلى محدود نمودند.

به مرور زمان شمار آفريقاييهاى به بند کشيده شده افزايش يافت و ارزشى بزرگ و مهم را نشان داد. در سال ۱٤٤٤ يک ماموريت سازماندهى و تامين مالى شده٬ متشکل از ٦ کشتى٬ از لاگوس در ساحل Algarve در جنوب پرتقال آغاز شد٬ اولين ماموريت از نوع خود. هدف به اسارت گرفتن سياه پوستان در مقياسى وسيع براى فروش مجدد بود. چند ماه بعد هنگاميکه کشتيها بعد به لاگوس بازگشتند ٢٣٥ نفر را در ميان محموله هاى خود داشتند. ماموريت از جمله جنگ کوچکى را عامل شده بود و شمار فراوانى از آفريقاييها در جريان تلاش براى دفاع از خود در مقابل حملات پرتقاليها کشته شده بودند. شکاربرده بر روى درياها بعنوان يک کسب و کار تجارى محقق شده يک واقعيت بود. از ۱٤٤۱ تا ۱٤٤٨ پرتقاليها بيش از ۱۰۰۰ برده را از ساحل آفريقا به اسارت گرفتند. از آغاز دهه هاى ۱٤٥۰ شمار برده گان فروخته شده در بنادر لاگوس و ليسبون تا ٧۰۰-٨۰۰ در سال افزايش يافت. با اينحال اين بخشى کوچک بود از آنچه که قرار بود رخ بدهد.

(در حال حاضر خواننده اى که از شهر لاگوس عبور ميکند ميتواند محل بازار فروش برده گان را ببيند. محل به خوبى نگاهدارى شده و در کنار Praça da República در مقابل کليساى سانتا ماريا قرار دارد) 

بازار فروش برده در لاگوس

واتيکان و طلا از تجارت برده

با رشد تجارت برده علاقه کليساى مسيحى به دستبردهاى پرتقاليها افزايش يافت. قراردادى دال بر وجود ارتباطات اقتصادى ميان پرتقال و واتيکان رديابى نشده است٬ همانطور که ميدانيد تحقيقات در بايگانى واتيکان مجاز نيست٬ اما اسناد تاريخى مهم نشان ميدهند که چنين توافقاتى بايد رخ داده باشند. 

از دوران حکومت پاپ Nikolaus V و به درخواست پادشاه پرتقال٬ شمارى از فتواهاى پاپ٬ احکامى مهم به کليه مسيحيان٬ که مداوما حقوق خانواده سلطنتى را در بهره بردارى از آفريقا برميشمرد و به اقدامات آنها مشروعيت ميبخشيد٬ اعلام شده اند.   

سه فتواى مهم پاپ اهميت بسزايى براى تمام روابط آينده ميان اروپا و آفريقا داشت. اولين٬ Dum Diversus٬ صادر شده در ۱٨ ژوئن ۱٤٥٢ ٬ ٩ سال پس از اينکه Gonçalves و Tristão اولين آفريقاييان را به بردگى کشيدند٬ صادر شد. فتواى پاپ Dum Diversus به پادشاه پرتقال اين حق را ميداد که "حمله کند٬ فتح کند و کليه مسلمانان٬ مشرکان و ديگر کافران و دشمنان مسيحيت را مورد ظلم و ستم خود قرار دهد٬ اموال و سرزمين آنان را مصادره نمايد٬ آنان را به بردگى ابدى محکوم و اموال و سرزمين آنان را به پادشاه پرتقال منتقل و در اختيار جانشين او قرار دهد".    

روشنتر از اين نميتوان سخن گفت.

با همين دليل خوب اين سوال مطرح ميشود که چرا واتيکان و بالاترين مرجع کليساى مسيحيت يکچنين قدرتى را به کشورى نسبتا عقب مانده از نظر فرهنگى و اقتصادى٬ پرتقال – ه آنزمان٬ اعطاء نمود. توضيح اينست٬ بنا بر اعتقاد من٬ طلا. هدف پاپ٬ ميتوان در متنى که خود را بر روى "اموال٬ سرزمين و بردگى ابدى" متمرکز مينمايد" خواند٬ دست گذاردن بر روى درآمد – ه پديدار شده ى گسترده بود.   

حتى فتواهاى زير نيز با همان اهداف ادامه پيدا ميکنند.

فتواى پاپ٬ Romanus Pontifex از ٨ ژانويه ۱٤٥٥ شرح تاريخى و ستايش از امپرياليسم پرتقال است. در اين فتوا انحصار حمل و نقل دريايى٬ تجارت و ماهيگيرى در آفريقا٬ و براى هميشه فتوحات در جنوب Kap Bojador تا هندوستان٬ به پرتقال داده ميشود. اين انحصار که پادشاهان پرتقال درآنزمان صاحب آنشدند امتياز عظيمى بود. هر دو بخاطر وسعت مناطق و براى اينکه اين امر براى خود ممنوعيتى بود براى ديگر کشورها که براى آمدن به آفريقا تلاش مينمودند. يکبار ديگر٬ يکچنين اقدامى از جانب پاپ طرح سوال ديگرى را مشروع ميسازد. به عبارت ديگر٬ پاپ در ازاى آن چه چيزى دريافت نمود؟

در سومين فتواى پاپ٬ Inter Caetera از ۱٣ مارس ۱٤٥٦ پاپ Calisto III يکبار ديگر همان انحصار را که پادشاه پرتقال با Romanus Pontifex دريافت نموده بود پيشنهاد کرد. علاوه بر اين فتواى پاپ نشان افتخار مسيح را نيز اراٸه داد٬ که بالاترين رئيس او هنريک دريانورد بود٬ حق انحصارى به شفاى روح٬ و معاملات مالى در ارتباط با در نتيجه٬ در مناطق فتح شده و در فتوحات آينده "از Kap Bojador و تا هندوستان".    

در اروپاى آنزمان فتواهاى پاپ اهميت عظيمى داشتند. آنها اقتدار بزرگ اخلاقى پاپ را٬ مستقيما از جانب خدا٬ تحقق ميبخشيدند٬ که نفوذ فراوانى بر روى اخلاق و ارزشهاى انسانى داشت. در مورد مسائل اقتصادى٬ ميتوان گفت که پاپها اينبار نيز بر روى اسب برنده سرمايه گذارى نموده بودند. در خلال ٥۰ سال اول٬ تجارت برده از آفريقا به اروپا سه برابر شد.  

هنريک٬ دريانورد يا شکارچى برده؟

هنريک – ه دريانورد در سال ۱٤٦۰ درگذشت. شخصيت تاريخى او٬ بخوبى شناخته شده در کتابهاى تاريخى٬ اغلب بعنوان نوعى دورانديش٬ يک کاشف تشريح ميشود. شاهزاده هنريک يقينا يک دورانديش بود٬ اما انديشه هاى او با قدرت پول سر و کار داشت.

او از همان دوران جوانى زندگى خود را بعنوان فاتح از اين که طريق طرح ريزى کند و چندين لشگرکشى را به مراکش و جزاير قنارى به اجرا بگذارد آغاز نمود. او در نظر داشت که جبل الطارق را نيز از چنگ پادشاه اسپانيا بيرون بياورد. بنا بر ادعاى کتب تاريخى دليل بزرگ هنريک تمايل به انتشار مسيحيت انگيزه اصلى بود. اما توجه داشته باشيد که جبل الطارق و جزاير قنارى متعلق به اسپانيا بودند و در نتيجه مانند پرتقال به يک ميزان مسيحى بودند٬ نه "مسيحيت"٬ فقط غارت کن.   

يک ماموريت شناخته شده٬ فراموش شده توسط بسيارى٬ بطرف طنجه در مراکش٬ ۱٤٣٧ ٬ شخصيت اين شاهزاده را بخوبى نشان ميدهد. يک ارتش پرتقالى تحت فرمان مستقيم هنريک – ه  دريانورد در ساحل مراکش در نزديکى طنجه با هدف فتح شهر به خشکى وارد شد. پس از زد و خوردهاى شديد با سربازان مراکشى ارتش پرتقال شکست خورد و بدون داشتن امکان بازگشت به کشتيهايشان به محاصره درآمد.

پايان کار هنريک و تعداد ديگرى از اشراف – ه بسيار خوب نزديک بود. مراکشيها وعده آزادى به آنها دادند به اين شرط که پرتقاليها شهر سئوتا٬ که چند سال قبل آنرا به تصرف خود در آورده بودند٬ را به مراکش باز پس ميدادند. بعنوان وٽيقه براى اين قرار داد مراکشيها ميخواستند که پرتقاليها فرمانده هنريک را بعنوان اسير باقى بگذارند. اين پيشنهادى بود که پرتفاليها ناگزير به قبول آن بودند. جايگزين خطر نابودى بود.   

 

 

اما هنريک قصد اين نداشت که در زندان بنشيند. با سخن گفتن در مورد بهترين آرزوها براى امپراطورى و وعده در مورد آزادى زود هنگام٬ هنريک برادر جوانتر خود٬ فرناندو٬ که تحت فرمان او قرار داشت٬ را متقاعد نمود که جاى او را بعنوان اسير بگيرد. فرناندو جوان آخرين روزهاى زندگى خود را در زندان فز٬ که از آنجا چندين درخواست و استدعا براى برادر خود فرستاد٬ هنريک هيچ پاسخى نداد٬ گذراند.    

هنريک – ه دريانورد افکار ديگرى در سر داشت. آرزوى او اين بود که افرادى را از راه دريا براى ايجاد تماس مستقيم با قاره ى بزرگ که او در مورد آن شنيده بود به شمال آفريقا بفرستد٬ اينکه سرورى خود را بر روى معادن طلا اعمال نمايد و رهبرى تجارت برده از آفريقاى شمالى به اروپا را بدست بگيرد.

ديدگاههاى هنريک – ه دريانورد ديدگاههايى بودند در مورد طلا و برده. يقينا بجاى دريانورد شکارچى برده – و طلا ميتوانست نام بهترى براى هنريک باشد. هنگامى که همه عوامل در نظر گرفته ميشود٬ علاقه هنريک به دريانوردى٬ در مقايسه با شکار برده و مبارزه براى معادن طلا در آفريقا٬ يک محصول جانبى بود.    

جوامع برده در آفريقا

در خلال نيمه دوم دهه هاى ۱٤۰۰ تجارت پرتقاليها با برده گان آفريقايى در اروپا تجارت بسيار پر رونقى شد. اولين سال – ه شکار انسان نشان داده بود که  تجارتى باشد خطرناک با تعداد زيادى قربانى در جنگ و بيماريها در ميان شکارچيان برده ى پرتقالى. (يکى از اولين شکارچيان انسان٬ Nuno Tristão که در بالا نام او رفت٬ در سال ۱٤٤٦ همراه با ۱٨ تن ديگر در کنار رودخانه گامبيا در جريان چهارمين تجارت غارتگرانه کشته شد).   

براى موفقيت تجارى شيوه اى آسانتر مطالبه ميشد. پرتقاليها با پادشاهان و صاحبان قدرت در مناطق ساحلى تماس گرفتند و بتدريج شرکاى تجارى٬ که در ازاى پارچه٬ اسب٬ طلا و پوست بز کوهى و اينکه حتى برده بفروشند٬ پيدا کردند. 

"تجارت با برده گان تجارتيست براى پادشاهان٬ مردان ٽروتمند و تاجران موفق" شرايط بدرستى توسط يکى از شرکت کننده گان در تجارت اينچنين توصيف شد.

اينکه آفريقاييها٬ آفريقاييهاى ديگر را به افراد بيگانه از بخشهاى ديگر جهان ميفروختند توهين آميز است. اما جهت درک اينکه چرا اينچنين شد مهم است که سيستم اجتماعى آفريقا را در دهه هاى ۱٤۰۰ هر چه عميقتر بشناسيم.

زماينکه پرتقاليها٬ و پس از آنها اروپاييهاى ديگر٬ از طريق دريا اولين تماسهاى مستقيم را با آفريقا برقرار نمودند٬ مردم در اروپا و آفريقا تحت سيستمى بسيار مشابه زندگى ميکردند اما تفاوتهاى بزرگى نيز وجود داشت. فئوداليسم در اروپا مشابه نظم اجتماعى حاکم بر آفريقا٬ که معمولا بعنوان "فئوداليسم آفريقايى" از آن ياد ميشود٬ نبود.

تحت سيستم برده دارى در اروپا برده گان از داشتن حقوق انسانى و اموال محروم بودند. با انتقال به فئوداليسم برده دارى تدريجا به سرواژ و ارباب و رعيتى مبدل شد٬ سيستمى وحشتناک براى کارگران که صدها سال ادامه يافت و تا حد زيادى نزديک به برده دارى بود. (تا اواخر ۱٧٧٥ Katarina II سرواژ را در روسيه تشديد و به مالکان زمين حق فروش دهقانانشان بعنوان برده داده شد).

در آفريقا "فئوداليسم" معناى ديگرى داشت. ساختار برابر- ه قبيله اى با گذشت زمان جاى خود را به سيستمى داد که در آن دولتهاى رشد کرده ى قويتر٬ اقوام ضعيف ديگر را تحت ستم قرار ميدادند. اين امر سرواژ يا ارباب و رعيتى را براى شکست خورده گان٬ که بسيارى از مورخان بطور کلى مايلند آنرا "بردگى خانگى" بنامند٬ موجب شد.

شرايط زندگى اين برده گان آفريقايى تا حد زيادى ميتوانست٬ وابسته به زمان و مکان٬ متفاوت باشد٬ اما با اينحال توضيح يک الگوى واقعى هنوز هم٬ بدون تخطى از واقعيت٬ ممکن است.

برده گان در آفريقا بطور معمول قطعه زمينى٬ اجازه ترک آنرا نداشتند٬ دريافت مينمودند. آنها ناگزير بودند که با محصولات و خدمات خود به بردگى تن در داده و بدين ترتيب٬ بتدريج٬ آزادى عمل بيشترى بدست آورند. بخشى به کشاورز و بخشى به صنعتگر مبدل ميشدند و در نزد مردم پيروز با گذشت زمان تفاوت ميان اين برده گان و مردان آزاد کاهش ميافت. يک برده آفريقايى ميتوانست صاحب اموال٬ بعنوان عضوى از خانواه ارباب پذيرفته و حتى وارٽ اموال ارباب خود نيز باشد.   

مٽالهايى در مورد برده گانى که تاجران موفقى٬ ٽروتمند و به برده دار مبدل شدند٬ افراد مهمى در جامعه و حتى به بعنوان پادشاه انتخاب شدند٬ وجود دارد. اين تذکر جهت درک وضعيت برده گان و امکانات جامعه آفريقا ارائه شد. 

البته در زندگى يک برده همه چيز لذتبخش نبود . او٬ براى مٽال٬ ممکن بود که بخاطر روز بخصوصى بعنوان هديه داده و يا به منظور برآوردن نيازهاى اقتصادى ارباب فروخته شود.    

در اين رابطه مهمترين مسئله درک وضعيت بردگان آفريقايى است٬ زمانيکه اروپاييها در دهه هاى ۱٤۰۰ به آفريقا آمدند٬ و اينکه از بسيارى جهات با سيستم ارباب ورعيتى حاکم بر اروپا که در آنزمان بر تعداد زيادى از زنان و مردان حکومت مينمود مقايسه شود. وضعيت برده گان آفريقايى در آنزمان هيچ وجه مشترکى با برده دارى بعدى اروپاييها مبنى بر نياز به نيروى کار ارزان در مستعمرات آمريکايى٬ زمانيکه با انسانها در کشتيهاى حامل برده٬ در زمينهاى کشاورزى و معادن همانند گله احشام رفتار ميشد٬ نداشت.    

باتوجه به اين پيشينه ميتوان به شيوه انديشيدن برده دار آفريقايى٬ زمانيکه همزمان با طلا٬ عاج و پوست حيوانات برده گان را نيز به اروپاييها ميفروخت٬ آگاهى يافت. براى برده دار آفريقايى فروش برده به تاجران آفريقايى عجيبتر از فروش آنها به تاجران اروپايى نبود. او از وضعيت برده گان در کشور جديد اطلاعى نداشت و تصور مينمود که اوضاع و احوال آنجا تقريبا مشابه آفريقا باشد. براى او٬ به سادگى٬ اينچنين بود که برده گان اجازه ميافتند که به املاک ارباب جديد منتقل و در آنجا به زندگى عادى خود ادامه بدهند٬ کارى را که در آن مهارت دارند انجام و از نردبان ترقى جامعه٬ در تلاش به منظور دستيابى به آزادى نهايى٬ بالا بروند.      

در حقيقت حدسيات برده فروش آفريقايى چندان هم بدور از واقعيات نبود. در آنزمان٬ در نيمه دوم دهه هاى ۱٤۰۰ ٬ با برده گان در اروپا با همان روش آفريقا برخورد ميشد. برده موجودى بطور کامل بدون حقوق نبود بلکه در سيستمى با تعهدات متقابل٬ ميان برده گان و جامعه برده دارى٬ جايگاهى معينى داشت.    

با اينحال بايد به منظور درک توسعه مناسبات ميان اروپا و آفريقا بر روى برخى از حقايق مهم و تعيين کننده تاکيد ورزيد. پادشاهان يا رئوساى قبايل آفريقايى که به اروپا برده ميفروختند هرگز نميتوانستند پيش بينى کنند که اين اولين٬ تقريبا بسيار محدود٬ تجارت برده در آينده چنان ابعادى گسترده اى بخود بگيرد که ٽبات جامعه را در کشورشان به لرزه درآورد. براى آنها اينکه اين بى ٽباتى ميتوانست در آينده به شرايطى منجر بشود که مغلوب اروپاييان بشوند قابل پيش بينى نبود. فعالتر بودن اروپاييها٬ در جستجو و تجارت برده٬ و قويتر بودن٬ از جمله به دليل برتريت بى چون چراى نظامى٬ همواره ميتوانست بزرگترين منافع و مزايا را براى آنها بدنبال داشته باشد. بخاطر سپردن اين امر نيز مهم است که طى اين سالها تجارت برده تنها بخشى از معاملات ميان آفريقا و اروپا را تشکيل ميداد٬ اگر چه براى پرتقال و بعدها همچنين براى اسپانيا تجارت برده معرف بزرگترين بخش معاملات بود.         

تجارت برده توسعه ميابد

تجارت برده در خلال نيمه دوم دهه هاى ۱٤۰۰ برطرف نمودن نياز بازار داخلى در ميان ٽروتمندان پرتقالى و اسپانيايى و صادرات محدودى به ايتاليا و فرانسه را مد نظر داشت. اين بازار بزرگ نبود و به کاهش سرعت تمايل نشان ميداد. براى مٽال در آغاز دهه هاى ۱٥۰۰ دو تن از فرمانروايان بزرگ آنزمان٬ انگليس و فرانسه٬ عمدتا تجارت برده نميکردند٬ اما معاملات کالاهايى مانند عاج٬ فلفل و طلا را با آفريقا توسعه دادند.

تا نيمه دهه هاى ۱٥۰۰ تجارت برده در مورد چندين هزار برده ى آفريقايى بود که با کشتى به کشورهايى در اروپا برده شدند و اين عمل ميتوانست بعنوان رويدادى قابل سرزنش اما محدود به يک دوره خاص مورد سرزنش قرار گيرد. همانطور که گفته شد يک تجارت با ارزشتر ديگر در حال توسعه و از نظر اهميت در حال غلبه نمودن بود. با اينحال اينچنين نشد. سفر کلمب به جزاير آنتيل٬ ۱٩٤٢ ٬ و پدور آلوارز کابرالز- ه پرتقالى به برزيل٬ ۱٥۰۰ ٬ همه چيز را تغيير داد. پس از اين تاريخ کشيتهاى پرتقالى و اسپانيايى هر چه بيشتر بسمت غرب٬ بسوى قاره به تازگى کشف شده آمريکا٬ حرکت نمودند. آنها به تدريج با شمار فراوانى از سربازان مسلح٬ جنگ و حيله گرى٬ کارائيب و مناطق بزرگى را در آمريکاى جنوبى به تصرف خود درآوردند. جمعيت اين مناطق را به بردگى کشيده و ناگزير نمودند که در معادن و مزارع شکر کار کنند. فاتحان در تلاش خود بدنبال ٽروت سرخپوستانى را که به برده مبدل نموده بودند بصورتى ظالمانه مورد بهره بردارى قرار ميداند.    

در جريان اين بردگى جمعيت سرخ پوست نابود شدند. در برخى مناطق٬ بصورتى کامل از ميان رفتند. در ٢٧ اکتبر ۱٤٩٢ کريستوفر کلمبوس در کوبا پياده شد٬ طى کمتر از ٥۰ سال بيش از صد هزار سرخ پوست ناپديد شدند. در اينجا تشريح وضعيت وحشتناک سرخ پوستان آمريکايى در اين بهره بردارى استعمارى امکانپذير نيست. اين امر مستلزم نگارش مقاله تخصيص داده شده ى ويژه اى است که در سطحى گسترده و شيوه اى عادلانه به بيان اين رويداد دلخراش بپردازد. من در اينجا تنها ناگزيرم که بصورتى خلاصه بر روى اين واقعيت وحشتناک در آمريکا تاکيد و در ادامه به تشريح تجارت برده از اروپا به آفريقا ادامه بدهم. 

 

دستبند

تقاضاى نيروى کار٬ که در مستعمرات جديد در آمريکا ميتوانست جاى سرخپوستان قتل عام شده را بگيرد٬ با سرعتى بى سابقه آغاز شد. فاتحان صدور برده از اسپانيا٬ پرتقال و آفريقاى شمالى را آغاز نمودند. اين برده گان هر دو٬ سفيد و سياه و بسيارى از آنان مسيحى بودند.   

شايد دانستن اين مسٸله که صدور برده گان مسيحى تا پايان دهه هاى ۱٦۰۰ ادامه يافت جالب باشد. سندى از ۱٩٦٢ وجود دارد مبنى اينکه خانواده سلطنتى اسپانيا (آنهايى که از جانب پاپ لقب پادشاهى کاتوليکها را دريافت نموده بود) اجازه صدور زنان سفيد پوست را از اسپانيا به مکزيک صادر نمود٬ آنها در آنجا در عشرتکده هاى ٽروتمندان جاى داده شدند.   

۱٥۱٥ اسپانيا اولين محموله کشتى شکر را که توسط برده گان آفريقايى در کارائيب کشت شده بود دريافت نمود. اين برده گان در آفريقا به اسارت گرفته٬ به اسپانيا آورده و از آنجا به مزارع کشاورزى در کارائيب فروخته شده بودند. اما کمبود نيروى کار که کشتار سرخپوستان و معادن جديد بوجود آورده بود راه حل ديگرى٬ گسترده تر از آوردن برده از اروپا٬ را مطالبه مينمود.

از همان آغاز پرتقاليها و اسپانياييها تمايلى به آوردن برده گان آفريقايى نداشتند. اين امر نشان داد که فتنه جويانه باشد و در کشيتهاى حامل برده و در کارائيب حمام خون بپا کرده بود.  

اما روند وقايع بدان سوى توسعه يافت. اسپانياييها و پرتقاليها از نظر اقتصادى کاملا وابسته به تجارت برده بودند و سود پول سرمايه گذارى شده را مطالبه مينمودند. همزمان اين تنها آفريقا بود که ميتوانست نيازشديد به شمار فراوان برده براى کار در مزارع کشاورزى و معادن را برآورده نمايد. 

در سال ۱٥۱٨ اولين محموله کشتى با برده گان٬ مستقيما از آفريقا به کارائيب رفت. اين رويداد عصر جديدى را٬ زمانيکه خانواده سلطنتى در اروپا به تاجران برده مجوز خريد برده از برخى از مناطق آفريقا را به منظور صدور به کلنيها در قاره آمريکا فروختند٬ رقم زد. 

ميليونها و ميليونها انسان شکار٬ به اسارت گرفته و به عنوان برده فروخته شدند. آنها از هيچ حقوقى برخوردار نبودند٬ با آنها بدتر از حيوانات رفتار ميشد و ميليونها تن از آنها جانسپردند. خانواده هاى سلطنتى اروپايى٬ کليساى مسيحى و اشراف ديگر با بکارگيرى اين شيوه نفرت انگيز صاحب ٽروتهاى عظيمى شدند.

تجارت برده به آمريکا توسط پرتقال و اسپانيا آغاز شد. اما اين کشورها توسط انگليس٬ فرانسه٬ هلند٬ پروس٬ دانمارک٬ سوئد و بعدها دوکشور جديد در قاره آمريکا٬ برزيل و آمريکا٬ همراهى شدند. 

مناسبات ميان اين کشورها در ساحل آفريقا تقريبا مشابه شرايط جنگى بود٬ همگى آنها بر آن بودند که تمام طعمه را٬ بدون اينکه آنرا با کسى تقسيم کنند٬ بدست آورند. جنگ ابتدا ميان پرتقال و اسپانيا آغاز شد. خانواده سلطنتى پرتقال انحصار تمام معاملات در ساحل آفريقا را بدست آورده بود! خانواده سلطنتى اسپانيا با قبول اين خطر که مورد تکفير پاپ قرار گرفته و به جهنم فرستاده شود کشتيهاى خود در ساحل آفريقا جلوتر و جلوتر فرستاد.   

پادشاه پرتقال João II کاملا مراقب اوضاع بود. بدستور او کاپيتانهايش ميتوانستد٬ که در آفريقا با "کشتيهاى حامل اسپانياييها يا کشور ديگرى٬ رخ داده بود٬ فقط به گرفتن اسير اکتفا نکنند٬ بلکه آنها را به دليل اينکه انجام کارى ممنوع شده را انتخاب نموده بودند و بخاطر دادن اخطار به ديگران٬ بعنوان مجازات به دريا پرتاب کنند".    

اما حفظ انحصار کسب و کارى چنين سودآور آنچنان آسان نبود. چندان طول نکشيد که تعداد زيادى از کشتيهاى اسپانيايى و کشورهاى ديگر در ساحل آفريقا ازدحام نمودند.    

يکى از مشهورترين قاچاقچيان برده که نامش در تاريخ ٽبت شد جان هاوکينز – ه انگليسى بود. او٬ تامين مالى شده توسط تجار لندن٬ در سال ۱٥٦٢ سه کشتى تهيه کرد و بهمراه ۱۰۰ نفر خدمه از انگليس به سواحل گينه رفت و پس از مدتى از طريق جنگ و غارت در کنار ساحل ٣۰۰ نفر را به اسارت گرفت. جان هاوکينز پس از آن بسوى جزاير کاراٸيب حرکت کرد و اسرا را بعنوان برده فروخت و به جاى آن کالا٬ براى فروش در انگلستان٬ خريد.     

در آغاز پادشاهى انگيس تمايلى به کسب اطلاع از ماجراجوييهاى هاوکينز نداشت و از انجام تجارت برده امتناع ورزيد. اما ملکه اليزابت اول با ديدن حساب سود و زيان او٬ پس از اولين سفرش٬ نظر خود را بسرعت تغيير داد و سرمايه گذارى در شکار برده ى هاوکينز را آغاز نمود.  

هاوکينز براي انجام ماموريت دوم خود در آفريقا از ملکه اليزابت اول کشتى ويژه ى حمل برده "عيسى مسيح"! را گرفت. او بعدها بخاطر خدمات خود براى انگليس مورد ستايش قرار گرفت و لقب شواليه را دريافت کرد و خودش سپرى را با نقش برده سياه پوستى با دستبند بر روى آن انتخاب نمود! 

در خلال دهه هاى ۱٥۰۰ و ۱٦۰۰ گسترش تجارت برده با سرعت هر چه بيشتر ادامه يافت. انحصار پرتقال زمانيکه کشور ميان ۱٥٨۰ و ۱٦٤۰ فاقد پادشاه شد و پادشاه اسپانيا٬ نزديکترين وارٽ٬ به تاج و تخت پرتقال دست يافت٬ از بين رفت. تا ۱٦٤۰ ٬ که شورش در ليسبون آغاز و پادشاه جديدى در پرتقال بر سر کار آمد٬ کشور همانند استانى از اسپانيا و مغلوب به عنوان يک قدرت دريايى باقى ماند.    

 

سر جان هاوکينز

از آغاز دهه هاى ۱٦۰۰ کشورهاى بسيار ديگرى هدايت بخش بزرگى  از تجارت برده را بدست گرفتند٬ امرى که در آنزمان بزرگترين معامله بر روى تمام درياها بود. شرايط جنگى ميان اين کشورها بر روى اقيانوس رابطه اى بود عادى. طمعکارى و حسادت بخاطر سود حاصله از تجارت برده مرزى نميشناخت.

با گذشت زمان قدرت دريايى انگليس افزايش يافت. کشور٬ بعنوان تاجر برده در مقام دوم٬ ناگزير به تهيه کالا جهت ارائه به اسپانيا و پرتقال٬ بمنظور بدست آوردن طلا و نقره از تجارت برده و مستعمرات در آمريکا٬ شده بود. اين صنعتى شدن را تحميل٬ که طى زمانى دراز انگليس را به يکى از نيرومندترين قدرتها در اروپا مبدل کرده بود٬ نمود.   

تصميم گيرى در مورد اينکه چه کسى رهبرى تجارت با آفريقا را بدست ميگرفت٬ در آنزمان تنها از طريق برده گان٬ با جنگ بر سر جانشينى پادشاهى اسپانيا٬ ۱٧۰٢-۱٧۱٤ ٬ پس از مرگ Carlos II٬ رخ داد. امپراطورى اسپانيا در آنزمان بزرگترين فرمانروايى جهان٬ با متصرفات در هلند٬ ايتاليا٬ آمريکا٬ آفريقا و آسيا٬ بود. با ارزشترين در اين امپراطورى "assiento" بود٬ قراردادى که بصورتى کامل به صاحبش حق تجارت برده به متصرفات آمريکايى اسپانيا را ميداد. پولهاى بزرگ از آنجا ميامدند. 

دوک فرانسوى٬ Filip Anjou انتخاب شده توسط  Carlos II٬ با دريافت حمايت از پدر بزرگش پادشاه فرانسه Ludvig XIV٬ پادشاه Filip V از اسپانيا شد. پس از تاجگذارى Filip V حقوق assiento را به Ludvig XIV٬ که او مطالبه نموده بود٬ داد. خانواده سلطنتى انگليس خود را فريب خورده احساس نمود و جنگ بزرگ يک واقعيت بود. آنها٬ طى ۱٢ سال٬ در اروپا و در هر جايى که با يکديگر مواجه شدند٬ يکديگر را قتل عام نمودند. در آوريل ۱٧۱٣ اولين قرارداد صلح با معاهده ى "صلح در Utrecht" ميان اسپانيا و انگليس ومتحدانش بدست آمد.  

امر تعيين کننده براى امضاى اين قرارداد صلح معاهده تجارت برده معاهده Assiento بود که يک ماه قبل از آن ميان انگليس و اسپانيا به امضاء رسيده بود٬ قراردادى که انحصار صدور برده از آفريقا به آمريکاى اسپانيا را به خانوده سلطنتى انگليس اعطاء مينمود.  

٥۰ ميليون نفر از آفريقا ناپديد شدند

شمار افرادى که از آفريقا٬ به دليل تجارت برده ميان دهه هاى ۱٤۰۰ و ۱٩۰۰ ٬ ناپديد شدند چه ميزان بود؟ اين سوال موضوع بسيارى از مطالعات بوده است اما به آن نميتوان به صراحت پاسخ داد. آمار دقيقى٬ فقط ارزيابيهايى بنا شده بر روى اطلاعات ناقص٬ هرگز وجود نداشته است.  

ارقام موجود بخصوص به دليل قاچاق گسترده نادرست ميشوند. تجارت برده توسط خانواده هاى سلطنتى اروپا و کليسا که از طريق مديريت آن ارتزاق مينمودند مشمول ماليات شديدى ميشد. 

تاجران برده همواره در تلاش بودند که اين گمرکيها را دور بزنند. به همين دليل پرداخت رشوه به کارمندان گمرک توسط تاجران برده در بازار برده امرى بود بسيار عادى. تاجران برده ناگزير شدند که از علامتهاى تجارى کمپانيهاى مختلف برده که با آنها برده گان را علامت گذارى مينمودند بهره بردارى نموده و با استفاده از اين روش بدون پرداخت ماليات يا هزينه گمرگى٬ از گمرک عبور نمايند.   

 

غلاده گردن

تخمين زده ميشود که قاچاق زندانيان يک سوم محموله را شامل ميشد.

اما آنها در مجموع چه تعدادى بودند؟ در ميان افرادى که وقت خود را صرف مطالعه تاريخ قاره آفريقا نموده اند٬ رقم ۱٥ ميليون بعنوان حداقلى مطلق و ٥۰ ميليون بعنوان به احتمال زياد٬ رقميست مورد قبول واقع شده از شمار برده گانى که زنده به آمريکا آمدند.

(تنها در کوبا طى پنجاه سال٬ ميان ۱٧٩۱ و ۱٨٤۰ ٬ يک ميليون برده در ساحل پياده شدند!).  

 دستکم ٥۰ ميليون برده

اما اين ارزيابيها از تعداد برده گانى که زنده به آمريکا آمدند البته شامل همان رقمى نميشود که به کشتى برده گان برده شدند. در جريان سفر بسيارى از آنها٬ کمترين مقدار تخمين زده شده ٢۰ درصد٬ کشته شدند. گاهى ممکن بود که اين رقم بالاتر باشد.    

به اين ارقام غم انگيز بايد انسانهايى را که در جريان حمله و جنگ در شکار برده کشته شدند٬ که در خلال صدها سال بخش بزرگى از قاره آفريقا را شامل شد٬ اضافه نمود.  

نتيجه گرفته ميشود که تجارت برده٬ کمترين مقدار تخمين زده شده٬ بايد به قيمت جان ٥۰ ميليون (برخى محققان ۱۰۰ ميليون اعلام نموده اند)٬ که معادل است با يک چهارم از جمعيت آفريقاى سياه در ميانه دهه هاى ۱٩۰۰ ٬ زمانيکه اين تحقيقات انجام شد٬ تمام شده باشد.

ادامه دارد


March 10th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي